بوی باران  می دهد امشب هوای انتظار

چتر دل را می ‎‎گشایم در هـوای انتظار

پر شده  از  ابر هجرت آسمان اشتیاق

می دهم تاوان هجرت  در ازای انتظار

می زنم  قاب خیـالت را  به دیوار دلم

می نشینم سر به دیوار  از جفای انتظار

حجمی از یادت نمایان شدزپشت پنجره

می رسد از پشت در اینک صدای انتظار

یاد تـو گل کرده امشب تا به گلدان دلم

پر کشـد  بـوی  نجیبت در فضای انتظار

بسکه چشم من زلای دربه سوی کوچه است

جا گرفته در  نگاهم  رد  پای انتظار

من «رها» سازم عنان اختیارم را دگر

تا فدا سـازد وجودش را برای انتظار

بهروز ـ رهاـ