سلام دوستان گلم امروز که دقیقاً مصادف با تاسوعای حسینی می باشد خیلی دلم گرفته بغضی لای گلوم پیچیده هر چه که فکر میکنم جز درد دل با آقا اونم در وبلاگی که به نام خودشان ثبت کردم عقده ام باز نمی شود.

آخه یکی نیست که به بعضی از افراد بگه که عزیزان دل یا زنگی زنگ باشید یا رومی روم... طرف اول انواع واقسام لوازم آرایشی های مد روز رو استفاده می کنند بعد با چهره و ظاهری که نمی دونم اسمش رو میشه چی گذاشت جلوی نامحرم ظاهر می شوند. تا دیروز نمی دونستن دین چیه آخرت کجاست اما حالا در یک چنین روز هایی بایک چنین ظواهری در کوچه و خیابان ظاهر می شوند نه تنها خودشان بلکه چنیدین و چند جوان هم بزک کرده و به دنبال خود می کشانند اونوقت چی؟! آنوقت ما در کمال زیاده خواهی توقع داریم خدا باران رحمتش را نازل کند٬ دعای ما را به اجابت برساند٬ فرج آقا را برساند و دهها و صدها خواسته و آرزوی دیگر ولی دریغ از اینکه همین انسان خاکی حتی کوچک ترین قدمی را در راه خشنودی خدا و معصومینش بردارد. نه دوستان نه ما نباید این چنین پیش برویم. دیروز صحبتی شنیدم آقا! که اگر این در مورد شما راست باشد من رو سیاه که خودم را نمی بخشم شنیده ام می گویند که شما سرور و مولایمان با آن قد رعنا که یک خال هاشمی زیبا هم در صورت پر نور خود دارید وقتی ظهور می نمایید چشمانی غرق در خون دارید علت را که از شما می پرسیم می گویید از فرط شدت گناه شماست که دل مرا به درد آورده و گریه های فروان که برای بخشش گناهان شما کرده ام اینچنین چشمانم سرخ و بر افروخته شده است. پس دوستان به قول معروف بیاید شعور انتظار را پیدا کنیم نه شور انتظار را. ابتدا از خودمان شروع کنیم و بعد با خود عهد ببندیم تا سر حد توانمان تلاش کنیم تا جامعه شیعی را جاناً و قلباً برای فرج آماده کنیم. و در آخر باید بگویم ای خواهر و برادر گرامی این ما هستیم که باید حرمت و عفت بندگی خود را حفظ کنیم نه اینکه از دیگران توقع داشته باشیم که به ما توجه نکنند...و در آخر 

  "یارب الحسین بحق الحسین عشق صدرالحسین به ظهور الحجت"